ماشین خاله ثمانه
سلام عشقم سلام جونم
دیروز بالاخره خاله ثمانه موفق شد اون ماشینی که دلش میخواد بخره وقتی اوم تو با صدای بلند گفتی "خاله ماشینت مباررررک"
بعد هم بابایی از بالا ماشینو بت نشون داده و گفته میخوای داخلشو ببینی گفتی اره وقتی هم رفتین داخل ماشین به بابایی میگی میشه یه دوری باهاش بزنیم
ایشالاه به سلامتی مبارکش باشه و خیرش و ببینه
جدیدا سفارش دادی یه تبلت صورتی برات بخریم
کیف و عینک و ساعت صورتی هم خریدی نمیدونم چرا اینقدر عاشق رنگ صورتی هستی
عاشق این هستی که از بقیه عکس بگیری یا وقتی بهت میگم بیا ازت عکس بگیرم ژستهای مسخره میگیری
ماشاله خیلی عاقل شدی و همه چیز و مفهمی ولی از امان از وقتی که سر لجبازی بگیری فقط حرف حرف خودته همچین هم اخم میکنی که واقعا هیچ چاره ای نداریم
راستی چند شب پیش عمو حامد و خاله لیلا مارو دعوت کردن رستوران جم نشین به مناسبت فوق لیسانس عمو حامد خیلی خوش گذشت شما هم با موسیقی زنده کلی خوشحالی کردی دستشون درد نکنه ایشاله دکترا
حالاهم یه تعداد عکس از این مدت برات میزارم